هميشه به مغز خود اعتماد نكنيد!

ما بسیاری از اوقات توسط مغز گمراه می‌شویم زیرا واقعیت بیرونی را مشاهده نمی‌کنیم تا ببینیم واقعاً چه خبراست. مغز ما کارکردهایی دارد که برای زندگی امروز گمراه کننده است و ما اگر تنها به آن‌چه مغز ارائه می‌دهد اکتفا کنیم و از مشاهده پیرامون و کاوش در آن غفلت کنیم، در بسیاری از موارد از پیشروی باز می‌مانیم.

هميشه به مغز خود اعتماد نكنيد!


ما بسیاری  از اوقات توسط مغز گمراه می‌شویم زیرا واقعیت بیرونی را مشاهده نمی‌کنیم تا ببینیم واقعاً چه خبراست. مغز ما کارکردهایی دارد که برای زندگی امروز گمراه کننده است و ما اگر تنها به آن‌چه مغز ارائه می‌دهد اکتفا کنیم و از مشاهده پیرامون و کاوش در آن غفلت کنیم، در بسیاری از موارد از پیشروی باز می‌مانیم.
مغز انسان ابزاری شگفت‌انگیز است. با این‌حال، مغز ما برای دنیای بسیار متفاوتی از آن‌چه در حال حاضر در آن زندگی می‌کنیم طراحی شده است. در نتیجه، بسیاری از نقایص را حفظ کرده که امروزه نه تنها به ما کمک نمی‌کند بلکه به زیان ماست، به‌ویژه در دنیای امروز که تفکر جدید و نوآوری مداوم برای زندگی ضروری است.
به مغز خود اعتماد نکنید: بنابراین دفعه بعدی که کاملاً مطمئن شدید حق با شماست و فکری که در سر دارید منطقی و درست است، این چند دلیل را برای عدم اعتماد به مغز خود در نظر بگیرید:
- تمایل به کسب نتیجه و راه حل فوری دارد: مغز دوست دارد مشکلات را حل کند. اما به محض این‌که اولین راه حل خود را نشان می‌دهد، مغز می‌خواهد آن‌را به‌عنوان راه‌حل درست بپذیرد و پرونده را ببندد. این در حالی است که هیچ راه‌حلی بدون پاسخ‌های جایگزین و بدون امکان کاوش، رویکرد مناسبی نیست؛ زیرا بیشتر مشکلات امروزی بیش از یک راه‌حل خوب دارند  و تنها با کاوش و تحقیق در مسئله است که می‌توان به پاسخ‌های متعدد و اغلب صحیح دست یافت.
- فقط آن‌چه را که می‌خواهد ببیند می‌بیند: مغز اطلاعات را به‎طور مداوم بررسی و غربال کرده و به‎مثابه یک فیلترعمل می‎کند. متأسفانه، این برنامه تمایل دارد اطلاعاتی را که با دیدگاه رایج مغایرت دارد، غربال کند و کنار بگذارد و تنها اطلاعاتی را که از آن پشتیبانی می‎کند وارد کند و بپذیرید. تا به حال پیش آمده که در حل مسئله یا درک موضوعی از موارد روشن و پیش رو غافل شوید و مثلا عینک‌تان را که روی چشم دارید نبینید و دنبالش بگردید؟  تا به حال پیش آمده که وقتی از درستی داده‌های خود مطمئن هستيد و فکر می‌کنید مو لای درزشان نمی‌رود، یک مرتبه با تلنگر دیگران یا گذشت زمان  دوباره که به اطلاعات خود نگاه می‌کنید دریابید که چه‌قدر از درک مسئله دور بوده‌اید؟ علائم معمولاً در تمام مدت وجود داشتند ولی  مغز شما به سادگی نمی‌خواست آن‌ها را ببیند.
- موارد بدیهی را نادیده می‌گیرد: ما می‌دانیم که رانندگی در حالت خواب آلودگی یا ناهوشیاری خطرناک است و ارسال پیامک پشت فرمان حتی از آن‌هم  بدتر است. اما ما تمام هشدارها را نادیده می‌گیریم، کمربند ایمنی را نمی‌بندیم، سر پیچ سبقت می‌گیریم و با خیال راحت در حالی‌که مشغول رانندگی هستیم با تلفن همراه خود صحبت می‌کنیم و پیامک می‌فرستیم. چرا؟ چون مغز ما به ما می‌گوید گرفتار نخواهیم شد. یا به ما اطمینان می‌دهد که تصادف نخواهیم کرد. یا  تماس ما آن‌قدر مهم است که باید سریعاً پاسخ دهیم و از ایمنی خود و دیگران چشم‌پوشی کنیم. از این گذشته، اتفاق‌های بد همیشه برای شخص دیگری اتفاق می‌افتد، درست است؟
-  برای انجام همزمان چند وظیفه طراحی نشده است: مغز ما در دنیای امروز می‌خواهد ما را به فضیلت چندکاره بودن متقاعد کند. با این‌حال، تحقیقات بارها و بارها نشان داده که چندکاره بودن استرس را افزایش می‌دهد، از خلاقیت جلوگیری می‌کند و باعث می‌شود کارایی ما کمتر شود. پس دفعه بعدی که خواستید چندکار را با هم انجام دهید مکث کنید و به نتایج آن بیندیشید.
- می‌خواهد در موقعیت آشنا باقی بماند: مغز ما از استرس خوشش نمی آید بنابراین تمام تلاشش را به کار می بندد تا در موقعیت شناخته شده و آشنا باقی بماند و از استرس دوری کند حتی اگر آن
موقعیت ها دیگر جواب ندهند. برای همین است که بسیاری از افراد در شغل های و روابط بد و ناخوشایند خود گیر می کنند و توان تغییر را از دست می دهند. آن‌ها به فرمان مغز خود مبنی بر دوری از استرس ناشی از ناشناخته ها عمل می‌کنند.  مغز ما آن‌چه را که آشنا است دوست دارد، نه لزوماً چیزی را که برای ما بهتر است.
آلبرت انیشتین گفته:« دو چیز بی‌نهایت است، جهان و حماقت انسان؛ و من در مورد جهان مطمئن نیستم.» البته ما به‌عنوان انسان احمق نیستیم، اما بسیاری از اوقات توسط مغز خودمان گمراه می‌شویم زیرا واقعیت بیرونی را مشاهده نمی‌کنیم تا ببینیم واقعاً چه خبر است.