تا پای هواپیما دنبال پزشکان بدوید!

«حال بد بیمارانم و اشک ها و التماس مادرانشان، پایم را لرزاند و از رفتن منصرف شدم...»؛ این صحبت های یکی از متخصصان قلب اطفال بیمارستان قلب شهید رجایی است. جایی که نوبت دهی برای عمل قبل اطفال به حدود دونیم تا سه سال می رسد! .

تا پای هواپیما دنبال پزشکان بدوید!

«حال بد بیمارانم و اشک ها و التماس مادرانشان، پایم را لرزاند و از رفتن منصرف شدم...»؛ این
صحبت های یکی از متخصصان قلب اطفال بیمارستان قلب شهید رجایی است. جایی که نوبت دهی برای عمل قبل اطفال به حدود دونیم تا سه سال می رسد! .
جایی که تنها یک پزشک جراح قلب اطفال بیش از 600 نوبت عمل دارد. 600 نوبت عمل یعنی، 600 کودک و نوزاد روی دست پدرومادرش درحال پرپر شدن است و هرلحظه ممکن است اتفاقی ناگوار رخ دهد، اما دکتر درحال مهاجرت است...!.
اگر دنبال انگ زدن و متهم کردن دکتر باشیم،عملاً موضوع را درک نکرده ایم. چرا که به گفته یکی از همین عزیزان پزشک در سایت رکنا ،متخصصان قلب اطفال برای هرعمل باید 10 تا  12 ساعت وقت اختصاص دهند، و در ازای این عمل هرساعت کمتر از  200 هزارتومان دستمزد می گیرد. برای یک عمل پیوند قلب با آن همه استرس و نیاز به تخصص و مهارت تنها 5میلیون تومان به یک پزشک جراح در
 بیمارستان های دولتی داده می شود، درحالی که عمل های ساده قلب اطفال در بیمارستان های خصوصی 150 میلیون تومان است.
برای درک این فاجعه کافی است بدانید که بابت همین عمل های قلب اطفال در کشورهای همسایه بین 15 تا 20 هزار دلار دستمزد پرداخت می شود درحالی که در کشورمان این مبلغ 100 دلار است!. فاجعه زمانی حادتر می شود که بدانیم تعداد جراحان متخصص قلب اطفال کشور کمتر از انگشتان دو دست هستند و امروز یکی از حاذق ترین آنها که از قضا رئیس بخش جراحی قلب اطفال یک از بیمارستان های تهران می باشد، در حال مهاجرت می باشد و از همین الان تا دوسال آینده نیز نوبت عمل قلب برای اطفال دارد. هرچند که وی متعهد به انجام تمام عمل ها شده است اما نوبت دیگری را قبول نمی کند.
گفتن از بدبختی و گرفتاری پزشکان و بیماران درهمین حد کافی است، اما نقش مسئولان و دولت در این بین چه می شود؟! انجمن جراحان مدعی ارسال نامه به ریاست جمهوری و طرح این مشکلات شده اند اما هیچ پاسخی نگرفته اند.
کافی است مسئولان تنها به این موضوع فکر کنند که همین الان یک نوزاد و کودک با نارسایی قلبی مادرزادی، دوسال در صف انتظار عمل بماند، حال اگر همین معدود متخصصان نیز از کشور بروند تکلیف سلامت جان این افراد چه می شود.
این همه بریز و بپاش و این همه هزینه که صرف طرح ها و برنامه های بی بازده می شود، می تواند مشکلات و مطالبات پزشکان را مرتفع سازد و آنها را برای خدمت رسانی در داخل نگه دارد. چه امری واجب تر از سلامت جان کودکان است که به آن اولویت داده نمی شود و تعرفه های پزشکی در این بخش را به گونه ای عجیب پایین نگه داشته می شود.
وقتی یک جراح متخصص قلب با آن فشارکاری و ساعت بالای هر عمل این مقدار دستمزد بگیرد، چطور می توان انتظارداشت که صرفاً از باب وطن پرستی و نوع دوستی بماند و کار کند، آن وقت مدیران در بخش های دیگر حقوق هایی داشته باشند که از آنها به عنوان نجومی یاد می شود!.
باید به این درک برسیم که برای حفظ این سرمایه های انسانی باید تمام داشته های خود را خرج کنیم تا این ثروت های بی بدیل برای ملت و کشور ماندگار شوند. با اوصافی که مطرح شد رواست که تا پای هواپیما مسئولان و مدیران از اعتبار و جایگاه خود استفاده کنند تا مانع از رفتن حتی یک پزشک و کادر درمان شوند.