هزینه های مطالعاتی چرا به ثمر نمی نشیند

ارتقای جایگاه و حل مشکلات کشور نیازمند بررسی و مطالعات کارشناسی است؛ این گزاره معقول و مقبول بوده و انجام آن ضرورتی اجتناب ناپذیر است. لذا می بینیم که در عرصه های مختلف و برای انجام هرکاری پژوهشکده و ستاد و کارگروه و بنیاد و نمونه هایی مشابه با این نام ها تأسیس شده است که از قضا هر کدام حتی پس از پایان کار پژوهشی و حتی انجام طرح مورد نظر ماندگار می شوند و یک به یک سر از ردیف بودجه رسمی کشور در می آورند.

هزینه های مطالعاتی چرا به ثمر نمی نشیند

 

 

ارتقای جایگاه و حل مشکلات کشور نیازمند بررسی و مطالعات کارشناسی است؛ این گزاره معقول و مقبول بوده و انجام آن ضرورتی اجتناب ناپذیر است. لذا می بینیم که در عرصه های مختلف و برای انجام هرکاری پژوهشکده و ستاد و کارگروه و بنیاد و نمونه هایی مشابه با این نام ها تأسیس شده است که از قضا هر کدام حتی پس از پایان کار پژوهشی و حتی انجام طرح مورد نظر ماندگار می شوند و یک به یک سر از ردیف بودجه رسمی کشور در می آورند.
اما بحث بر سر این است که چرا این نهادها و مراکز پژوهشی و مطالعاتی دستاوردشان در حوزه عمل ملموس نمی گردد. چطور می شود که یک مجموعه ای با در اختیار گرفتن انواع و اقسام امتیازات مالی و نیروی انسانی خروجی لازم را در امر محوله رقم نمی زند.
البته این ناکارآمدی در حصول به نتیجه تنها بر عهده این نهادهای مطالعاتی نیست، چه بسا آنها پژوهش و راهکارهای خود را به نحو متعارف انجام داده باشند و در حیطه اجرا دستاوردهای آنها بی اهمیت و خارج از اولویت قرار گیرد. اما اگر چنین هم باشد باید دست اندرکاران و مدیرانی که از بابت بررسی و طراحی راهکارهای مطالعاتی قبول مسئولیت کرده اند نسبت به اقداماتشان شفاف سازی کنند و بیان سازند که چرا همخوانی و مطابقتی میان برنامه های روی کاغذ ما با دستاوردهای عملی ما درحوزه اجرا وجود ندارد.
به عنوان مثال در نمونه ای قابل مشاهده بحث احیای دریاچه ارومیه طی سال های گذشته یکی از دغدغه های نگران کننده برای کشور بود که نهایتاً حاصل این نگرانی ها به خشک شدن و مرگ قریب الوقوع دریاچه انجامیده است. در همین زمینه فراکسیون محیط زیست مجلس اعلام کرده است: «هزینه‌های زیادی برای احیای دریاچه ارومیه صورت گرفته که بعضی از اسناد آن موجود و برخی دیگر ناموجود است، اما این هزینه‌ها نتیجه‌ای مطلوب را در پی نداشتند.عمده هزینه‌ها صرف مطالعات تکراری و بی‌حاصل شد و در عمل آنچه می‌بایست رخ‌ می‌داد، رخ نداد.»
اسفناک تر اینجاست که به گفته رئیس پیشین ستاد احیای دریاچه ارومیه 85 درصد از دلایل وضعیت کنونی این دریاچه مربوط به دخالت‌های انسانی بوده و تنها 15 درصد آن ناشی از تغییر اقلیم بوده است. پس چرا براساس مطالعات و بررسی های صورت گرفته اقدامی در جهت خنثی سازی تخریب ها و دخالت های انسانی طی سال های گذشته صورت نگرفت تا امروز شاهد مرگ دریاچه باشیم.
امروز مطالبه ای عمومی در برابر اقدامات مدیران و مسئولان در ادوار مختلف پیرامون حفاظت از دریاچه ارومیه وجود دارد و باید پاسخ دهند در قبال صرف هزینه های هنگفت مطالعاتی و اجرایی چند درصد از اهداف و تعهدات محوله را محقق ساختند و در قبال وضعیت اسفناک امروز دریاچه چه پاسخی دارند.
دریاچه ارومیه نمونه ای نادر از عملکرد و نقش برخی نهادها و ستادها و بنیادها و از این قسم عناوین هستند که به بهانه انجام کار و رفع مشکلات وارد میدان می شوند و دست آخر با هدر رفت هزینه و وقت و از بین رفت مورد مطالعه همچنان از اهداف و دلیل مشکلات حرف می زنند و هیچ کس پاسخگوی ناکامی در رسیدن به هدف نیست.
اگر ستاد و بنیادی راه اندازی می شود باید از آن خروجی حاصل شود درغیر این صورت صرف وقت و هزینه و نیروی انسانی چه فایده ای خواهد داشت. این سئوال برآمده از افسوس و حسرت فراوانی است که مردم در برابر بسیاری از مشکلاتشان دارند و از قضا هیچگاه پاسخی به آنها داده نمی شود.