«فقرِ فقرآور» قابل جبران نیست

اگرچه آمارهای موجود مورد ابهام هستند اما با استناد به آنها نیز می توان وضعیت نابسامان جامعه را مورد توجه قرار داد و در مورد آسیب های آن بحث کرد. براساس آمارهای موجود، در سال ۱۳۸۵ جمعیت فقیر کشور درحدود ۱۱ میلیون نفر به ثبت رسیده است که به لحاظ تعاریف صورت گرفته قادر به تأمین نیازهای اولیه خود نیستند و یا برای فراهم سازی آن دچار آسیب هایی همچون بیکاری و یا کمبود درآمد هستند.

«فقرِ فقرآور» قابل جبران نیست

اگرچه آمارهای موجود مورد ابهام هستند اما با استناد به آنها نیز می توان وضعیت نابسامان جامعه را مورد توجه قرار داد و درمورد آسیب های آن بحث کرد. براساس آمارهای موجود، در سال 1385 جمعیت فقیر کشور درحدود 11 میلیون نفر به ثبت رسیده است که به لحاظ تعاریف صورت گرفته قادر به تأمین نیازهای اولیه خود نیستند و یا برای فراهم سازی آن دچار آسیب هایی همچون بیکاری و یا کمبود درآمد هستند.
اما امروز این آمار به حدود25 میلیون نفر رسیده و طی 17سال تعداد افراد فقیر شده در کشور دو برابر شده است. باقدری تمرکز در بطن این آمارها متوجه می شویم که طی این سال ها افرادی از طبقات بالا و متوسط جامعه رفته رفته به سمت خط فقر و به زیر آن کشیده شده اند. به عبارتی طی این 17سال 14 میلیون نفر از مردم کشور هرساله از وضعیت ثبات مالی و درآمدی به وضعیت بی ثباتی و قرار گرفتن در زیر فقط فقر قرار گرفته اند.
این افراد که از طبقات بالا و یا متوسط به سمت خط فقر کشیده می شود، علاوه بر اینکه دچار فقر مالی جهت تأمین هزینه ها می شوند، دچار آفت دیگری به نام «فقرِ فقرآور» نیز می گردند. این عارضه به گونه ای است که افراد از طبقات بالا و متوسط جامعه به سبب عدم یارای تحمل و  تاب آوری مالی در برابر تورم و قادر نبودن به تأمین نیازهای کلی خانواده، مدام از هزینه هایی همچون تحصیل و آموزش، پزشکی و درمان، رفاهی و فرهنگی، ازدواج و فرزندآوری، روابط فامیلی و... حذف می کند تا بتواند نیازهای اولیه معیشتی همچون خوراک و مسکن را تأمین کند.
در این حالت ما دچار فقری مضاعف در دل لایه های اجتماعی می شویم که تبعاتی جبران ناپذیر دارد. وقتی خانواده ای از طبقه بالا طی چند سال مدام دچار افت جایگاه اجتماعی و اقتصادی می گردد و خط فقر با فشارسنگین آنها را به سمت خود می کشاند، مهاجرت و بردن سرمایه از کشور امری عادی و متدوال قلمداد می شود که امروز به عینه شاهد آن هستیم.
مهاجرت برای خانواده هایی از سطح بالای جامعه که درگیر فقیر شدن مدوام می شوند راهکاری محتمل است چرا که حداقل با سرمایه موجود خود می توانند زندگی استانداردتری در یکی از کشورهای منطقه ویا کشورهای نسبتاً ضعیف اروپایی داشته باشند.
 آسیب عمیق تر بر قشر متوسط رو به پایینی وارد می شود که توان مالی یا ذهنی مهاجرت ندارد اما از سوی دیگر محکوم به تأمین هزینه های بالای زندگی است و برای جبران آن چاره ای جز حذف سایر موارد سازنده برای زندگی را سبد مخارج ندارد.
 نتیجه آن می شود که دریک خط سیر کوتاه با جامعه ای مواجه خواهیم شد که به لحاظ آموزشی در سطحی پائین قرار دارد، به لحاظ سلامت جسمانی دچار ضعف های فراوان است، به لحاظ نرخ ازدواج و فرزندآوری آمارهای منفی را تجربه خواهد کرد و به طور کلی جامعه ای را خواهیم داشت که به لحاظ نیروی انسانی آموزش دیده و سلامت درجایگاه بسیار پایین قرار خواهد داشت.
به همین دلیل است که پدیده «فقرِ فقرآور» قابل جبران نیست اما قابل پیشگیری است. می توان با رسیدگی به امورات جاری مردم با اتکا به قانون و لحاظ کردن اولویت های واقعی جامعه در مسیری قرار گرفت که سرعت این فقر همه گیر را کند نماید. درغیر این صورت شرایط و وضعیت جامعه به صورت تصاعدی به سمت افول خواهد رفت و نتیجه آن خوشایند نخواهد بود.