"مهاجرت" تنها بردن چمدان نیست

شاید دیگر بتوان ادعا کرد که امروز مسئله مهاجرت به صورت اپیدمی در اکثریت خانواده های ایرانی رخ داده است و یا فکر آن در میان اعضای کوچکتر خانواده مدام مرور می شود.

"مهاجرت" تنها بردن چمدان نیست

 

 

شاید دیگر بتوان ادعا کرد که امروز مسئله مهاجرت به صورت اپیدمی در اکثریت خانواده های ایرانی رخ داده است و یا فکر آن در میان اعضای کوچکتر خانواده مدام مرور می شود.
اما عبور دغدغه مهاجرت از قشر نخبگان و دانشگاهیان و گسترده شدن آن در بستر اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، موضوعی بسیار مهم است که تبعات و آسیب های مخرب آن بسیار فراتر از مهاجرت نخبگان علمی کشور می باشد.
حرف از مهاجرت با دغدغه های اقتصادی یعنی فاجعه ای که کشور را دچار تخلیه مالی و بی بهره ماندن از سرمایه های مولد می کند. بنابر اعلام اتاق بازرگانی تنها طی چهار سال گذشته در حدود ۴۵ میلیارد دلار سرمایه از کشور خارج شده است. برای درک فاجعه باید اشاره داشت به مذاکرات هسته ای که در صورت توافق میان طرفین یکی از بزرگترین امتیازهایی که نصیب ایران می شود دسترسی به پول های بلوکه شده در حدود
۱۰ میلیارد دلار است! تازه این رقم ۴۵ میلیارد دلار آماری است که از مجاری رسمی بدست آمده، درحالی که برکسی پوشیده نیست که اقتصاد ما لایه های پنهان و گسترده ای دارد که عملکردشان ثبت و ضبط نمی گردد لذا قطعا آمار و ارقام خروج سرمایه بیش از این می باشد.
چنین رقمی اگر با سیاست گذاری های مناسب و برنامه ریزی کارآمد مورد استفاده قرار می گرفت ریشه بیکاری کنده می شد، فقر و محرومیت از بین می رفت، برای میلیون نفر مسکن ساخته می شد، صنعت کشور بروز و مولد می گردید، اما تمام اینها با یک کلمه "مهاجرت" از بین می رود.
باید به این درک برسیم که مهاجرت در هر نوعی تنها به منزله جمع کردن چمدان نیست بلکه بخشی از توان و قدرت کشور از دست می رود. مهاجرت نخبگان یا مهاجرت اقتصادی به سبب شناخت مخاطب از طبقه آنها قابل لمس است اما مهاجرت های اجتماعی و فرهنگی در زمان حال بیش از دیگر انواع مهاجرت برای جامعه دغدغه ایجاد کرده است.
به عبارتی مهاجرت در اقشار علمی و اقتصادی با یک امکان بالقوه همراه است و افراد با توجه به امکانات و فرصتی که در دست دارند آن را دنبال می کنند.
اما در مسئله مهاجرت اجتماعی و فرهنگی ما با افرادی مواجهیم که
نه فرش قرمزی آن سوی آب ها برایشان پهن است و نه حتی تمکن مالی کافی برای تأمین هزینه های اولیه مهاجرت را دارند! اما به سبب برخی نارضایتی ها و بعضا ناتوانی ها در پیدا کردن موقعیت و فرصت برای ساختن آینده خود اقدام به ریسک با جان خود می کنند و حتی تن به مرگ می دهند تا به اروپا و آمریکا برسند.
این دست مهاجرت ها زنگ خطری برای جامعه و آسیبی جدی برای هر حکومتی تلقی می شود. چراکه تزلزل در پایه های اجتماعی موجب
ریزش هایی از جنس بی اعتمادی و بی تفاوتی می گردد. اینکه با عینک بدبینی یا اتهام زنی به این اقشار نگاه کنیم مصداق خودفریبی و یا عدم درک صحیح از مشکلات و خواسته های اجتماعی می باشد.
باید قاعده جانشینی را در امر اجتماعی به کار بندیم و در جایگاه و مشکلاتی که مردم با آن درگیر هستند به مسائل نگاه کرد. باید دید که چه می شود اولویت های اجتماعی و نیازهای کشور تغییر می کند و جامعه در واکنش به آن به اتخاذ برخی تصمیمات روی می آورد که هزینه های فردی و گروهی و ملی به دنبال دارد.