نا امنی اخلاقی و تهدید زنان جامعه

طی چند روز اخیر شاهد حوادث تلخی بودیم که درپی آن دو زن جوان به سبب آزار و اذیت جان خود را از دست دادند. هرچند که ممکن است بسیاری از این جنس تعرضات و آزار زنان به صورت غیر رسمی منتشر شود اما به سبب رسانه ای نشدن آنها و یا دلایلی همچون طرح دعوی در مراجع قضایی و یا حتی سرپوش گذاشتن بر آن به سبب مسائل قومی و خانوادگی، کسی از آنها مطلع نمی شود.

نا امنی اخلاقی و تهدید زنان جامعه

 

 

طی چند روز اخیر شاهد حوادث تلخی بودیم که درپی آن دو زن جوان به سبب آزار و اذیت جان خود را از دست دادند. هرچند که ممکن است بسیاری از این جنس تعرضات و آزار زنان به صورت غیر رسمی منتشر شود اما به سبب رسانه ای نشدن آنها و یا دلایلی همچون طرح دعوی در مراجع قضایی و یا حتی سرپوش گذاشتن بر آن به سبب مسائل قومی و خانوادگی، کسی از آنها مطلع نمی شود.
در حوادث اخیر یک زن مریوانی با افتادن در دام یکی از همسایگان پس از آنکه نتوانست جلوی این تعرض را بگیرد خود را از پنجره ساختمان به بیرون پرتاب می کند و به سبب شدت آسیب دیدگی جان خود را از دست می دهد.
در نمونه اخیر نیز یک دختر جوان اهل اهواز توسط چند نفر ربوده
می شود و پس از آزار و اذیت به سبب شدت جراحات جان خود را از دست می دهد.
این دونمونه رسانه ای شدند و جامعه از آن خبردار و سوگوار شد. اما چه بسیار موارد دیگری که در سکوت خبری رخ می دهند و به دلایل مختلف اطلاع رسانی نمی شوند. مسئله اصلی در بحث حاضر نگرانی از بابت امنیت اخلاقی جامعه است که متأسفانه به سبب تعارفات و مصلحت اندیشی های فردی و جمعی که با خود و جامعه داریم آن را به زبان نمی آوریم.
مشکلات اخلاقی در جامعه به سبب برخی ناکارآمدی های قانونی و فرهنگی در اکثر مواقع به نا امنی اخلاقی می انجامد. باید قبول کنیم که زنان جامعه در برابر چنین حوادثی از حمایت کافی برخوردار نیستند. به عنوان مثال در یکی از نمونه های آزار و اذیت زنان به سبب عدم وجود شاهد پرونده دچار تنزل موضوع شده و یا به دلیل فریب خوردگی بخشی از
عواقب حادثه به گردن زن مورد آزار قرار گرفته می افتد.
از سوی دیگر برخی باورها و عرف های غلط فرهنگی نیز زنان جامعه را در برابر تعرضات و آزار و اذیت های اخلاقی بی حامی کرده است. اینکه در موارد تعرض به زنان، از سوی وکیل و به اصرار خانواده موضوع شکایت از تجاوز به درگیری و ضرب و جرح تبدیل می شود و نهایتاً جزای نقدی و حبس های کوتاه مدت قابل تبدیل برای مجرم در نظر گرفته می شود.هنوز با وجود رشد آگاهی و گسترش آموزه های اجتماعی در این باره، بسیاری از خانواده ها به اصطلاح درصدد حفظ آبروی خود هستند و حاضرند روح و روان دخترانشان تا آخر عمر پژمرده شود اما اطرافیان از موضوع بویی نبرند!.
این وظیفه نهادهای فرهنگی و آموزشی است تا به صورت عمومی افراد را در برابر تعرض و آزار و مواجهه و برخورد با چنین حوادثی آموزش دهند.
 ترویج باوری غلط مبنی براینکه درچنین حوادثی هر دو طرف مقصرند، کم لطفی به شأن انسانی و اخلاق است. چطور می شود طرفین را در یک حادثه این چنینی شریک دانست درحالی که برخی زنان برای نجات خود حاضر به خودکشی می شوند!. وقتی مرگشان را به تعرض ترجیح می دهند آنها را پاکدامن می نامیم، اما وقتی در بطن ماجرا مورد آزار و اذیت قرار
می گیرند دیگر خبری از حمایت های عمومی نیست.
درحالی که زنان آسیب دیده در حوادث این چنینی بسیار نیازمند حمایت همه جانبه خانواده و جامعه هستند تا بتوانند خودشان مجدد بیابند و بتوانند با چنین کابوسی زندگی خود را مدیریت کنند.
انتظار می رود تا قانون گذاران و مراجع قضایی نیز در این عرصه با سازوکاری کارشناسی درحوزه اجتماعی شدت برخورد با متجاوزین را بروزرسانی کنند و نهادهای فرهنگی نیز با اصول و ابزار نرمی که در دست دارند مباحث آموزشی در این حوزه را در دستور کار قرار دهند.