ماليات خانه‌هاي خالي اضافه مي‎شود

خانه‎هاي خالي مازاد بر تعداد خانواده‎ها؛

يكي از مشكلات مهم در جامعه ما اين است كه به هر دليل مربوط و نامربوطي، يك كالاي مصرفي مانند شكر، روغن، ماسك و مسكن، خيلي ناگهاني به كالايي سرمايه‌اي تبديل مي‌شود و هركس بتواند و زورش برسد و تعداد زيادي كالاي مصرفي احتكار كند، در نهايت به يك سرمايه‌دار و در يك مقياس حداقلي به يك مولتي ميلياردر تبديل مي‌شود. نتيجه چنين كژرفتاري‌هايي كه مدتي است گريبان مردم طبقه متوسط به پائين را گرفته، تحليل رفتن اين طبقات و فقيرتر شدن آنان است؛ فقر براي آنان خيلي ساده آغاز مي‌شود؛ مثلا كافي است موتور يخچال‌شان در اين گرما بسوزد، همين!

 


 

    يكي از مشكلات مهم در جامعه ما اين است كه به هر دليل مربوط و نامربوطي، يك كالاي مصرفي مانند شكر، روغن، ماسك و مسكن، خيلي ناگهاني به كالايي سرمايه‌اي تبديل مي‌شود و هركس بتواند و زورش برسد و تعداد زيادي كالاي مصرفي احتكار كند، در نهايت به يك سرمايه‌دار و در يك مقياس حداقلي به يك مولتي ميلياردر تبديل مي‌شود. نتيجه چنين كژرفتاري‌هايي كه مدتي است گريبان مردم طبقه متوسط به پائين را گرفته، تحليل رفتن اين طبقات و فقيرتر شدن آنان است؛ فقر براي آنان خيلي ساده آغاز مي‌شود؛ مثلا كافي است موتور يخچال‌شان در اين گرما بسوزد، همين!

    حالا همين معيار و مقياس را در مورد مسكن اعمال كنيد تا بدانيد كه چه اتفاقي براي طبقه متوسط به پائين جامعه ما افتاده است؛ اغلب اينان امسال نتوانستند قرادادهاي سال گذشته را تمديد كنند، نتوانستند در محله و همان شهر، خانه‌اي براي اجاره و متناسب با وسع خود پيدا كنند و از اين شهر را گذاشتند و به حاشيه پيوستند. حاشيه‌هايي كه مدام در حال گسترده‌تر شدن‌اند و در نهايت با تمام خلاءها و معضلات اخلاقي و رفتاري كه در آن‌ها توليد مي‌شود، بر متن غلبه يا حداقل امنيت جاني و مالي متن-شهر- را تهديد خواهند كرد؛ موردي كه اخيرا با حجم گسترده‌اي از آن در رابطه با سرقت‌ها و زورگيري‌ها مواجه هستيم.

    تمام اين‌ها در حالي اتفاق مي‌افتد كه طبق آمار سال 1395 حدود24 ميليون خانوار در ايران زندگي مي‌کنند و تعداد واحدهاي مسکوني حدود 27 ميليون است.

    و حتما در اين فاصله بر تعداد خانه‌هاي خالي، كه به‌عنوان كالاي سرمايه‌اي خريداري شده و در واقع احتكار شده‌اند، افزوده شده است.

    اما تنها با احتساب همان آمار سال 95 هم كافيست متوجه شويم كه تعداد خانه‌هاي خالي از تعداد خانواده‌ها بيشتر است و خيلي راحت مي‌شد اين خانه‌ها را به مردم اجاره داد و از بروز حاشيه‌نشيني و بدمسكني در چنين وضعيت اقتصادي، جلوگيري كرد.

    تنها سه ميليون خانه خالي، موجب شده است 20 ميليون نفر به حاشيه‌نشيني، كانكس و چادرخوابي و علي‌رغم تكذيب برخي مسئولان به پشت بام‌خوابي روي آورند. در شمار اين افراد، گورخواب‎ها، لوله فاضلاب خواب‌ها، حفره خواب‌ها و كپرنشينان محاسبه نشده‌اند!

    بنابراين نه فقط گرفتن ماليات از مالكان اين خانه‌هاي خالي حتما بايد انجام شود كه اتفاقا به دليل رانده شدن قشر عظيمي از مردم به حاشيه، اين ماليات بايد بيشتر هم شود. چرا كه در جايي بالاخره بايد متوجه شويم كه همه در برابر هم نوعي مسئوليت اجتماعي داريم كه اگر رعايتش نكنيم، فقط اقشار ضعيف، تاوانش را پس نخواهند داد، بلكه تمام مردم يك شهر ممكن است دچار ناامني حاصل از گسترش حاشيه‌نشيني شوند و بايد تبعات رفتارهاي ناهنجار اقتصادي خود را بپردازند.