ضرورت عبور از نگرش "مطلق گرا"

خوب یا بد به هرحال در برهه ای قرار گرفته ایم که در مرکز تحولات سیاسی و امنیتی و نظامی جهان حضور داریم و از این بابت با درگیری ها و چالش های بسیاری مواجه بوده و هستیم. چرا که حداقل طی قرن گذشته بارها شاهد این افت و خیزها و بحران های داخلی و خارجی مختلف بوده ایم.

ضرورت عبور از نگرش "مطلق گرا"

خوب یا بد به هرحال در برهه ای قرار گرفته ایم که در مرکز تحولات سیاسی و امنیتی و نظامی جهان حضور داریم و از این بابت با درگیری ها و چالش های بسیاری مواجه بوده و هستیم. چرا که حداقل طی قرن گذشته بارها شاهد این افت و خیزها و بحران های داخلی و خارجی مختلف بوده ایم.
متاسفانه این افت و خیزها که اکثراً ریشه در تحولات و سیاست خارجی دارد، ما دچار یک نگاه "مطلق گرا" شده ایم و از خط تعادل و به قولی نسبی نگری دور شده ایم. از آن بدتر اینکه ما در داخل کشور و در الگوهای اجتماعی داخلی نیز درگیر این عارضه شده ایم .
در نمونه ای ملموس در این باره باید به نوع نگرش رسمی و نگرش عمومی درمورد روابط و ارتقای تعاملات با شرق و غرب اشاره داشت. از یکسو نگرش رسمی ما در سیاست خارجی به گونه ای است که هرگونه ارتباط با آمریکا را مایه آسیب می دانیم، چرا که شاهد تجارب تلخ و بدعهدی های مختلف از سوی این کشور بوده ایم.
از سوی این نگاه مطلق گرای حکومت به سمت غرب، موجب نوعی
مطلق گرایی در نگرش عمومی گردیده و برخی اقشار جامعه افزایش ارتباط و تعامل با روسیه و چین را بر نمی تابند و با افزایش تبلیغات رسانه های خارجی آن را نوعی دنباله روی از شرق قلمداد کرده و با آن مخالفت می کنند.
درحالی که ما در هر دو طرف از این مطلق گرایی دچار آسیب ها و ضررهای فراوان شده ایم. دراینکه آمریکا به واسطه اسرائیل دشمنی علنی با ایران دارد شکی نیست و ضروریست که در برابر چنین دشمنی غایت ملاحظه و مقابله را داشته باشیم. اما در جهان امروز نمی توان خود را از ارتباطات جمعی و زنجیره ای که خود را در ساختار و زنجیره های مختلف اقتصادی،سیاسی و اجتماعی بروز می دهند، محروم کرد و مدعی بود که باید به صورت فردی و تک محوری حرکت کرد.
از سوی دیگر باید به این نکته اشاره داشت که مخالفت های عمومی و نگرش مطلقی که از جامعه درمورد ارتباط با چین و روسیه شکل گرفته است، دچار نقص و فقدان نگرش عقلانی است. چرا که امروز ما نیازمند ارتباط و تعاملات گسترده و ایجاد یک موازنه معقول در عرصه سیاسی و اقتصادی و نظامی هستیم که می توان از طریق این دو قدرت آن فراهم و نوعی تعادل را در سیاست خارجی خود ایجاد کنیم.
ما باید به این درک برسیم که نسبی گرایی وجه لاینفک تعاملات و مدیریت جهانی است و کشورها نمی توانند برای خود دوست و دشمن مطلق داشته باشند. به عنوان مثال آمریکا در سند راهبردی امنیتی خود نام چین را به عنوان بزرگترین تهدید اقتصادی و روسیه را به عنوان تهدید نظامی برای خود قلمداد می کند، اما سطح روابط با چین به عنوان بزرگترین شریک اقتصادی و روسیه به عنوان یک قدرت جهانی هیچگاه قطع نشده است. ولی در همین حال نیز شاهد تحریم ها و یا محدودیت ها و تنش های مختلف سیاسی و اقتصادی و نظامی میان این سه قدرت جهانی هستیم. این نشان از اهمیت نسبی گرایی در نگاه به مسائل و تحولات مختلف جهانی است.
ما نباید این نگاه نسبی را در نگرش رسمی و عمومی در کشورمان از دست بدهیم. قطعاً این نگاه ما را از بسیاری از منافع و فرصت ها در عرصه داخلی و خارجی محروم خواهد ساخت و موجب ریزش در عرصه های مختلف خواهد شد.