با هیجانات خود مواجه شوید

ما معمولا از نقشِ مهمِ احساسات و هیجانات در هدایت و راهنمایی خودمان غافل می‌شویم. گاهی حتی برخی احساسات و هیجانات خود را بد و به‌درد‌نخور پنداشته ومعتقدند که باید از آن‌ها دوری کرده و آن‌ها را نادیده گرفت، چرا که باعث گمراهی در تصمیم‌گیری‌ها می‌شوند!

!


ما معمولا از نقشِ مهمِ احساسات و هیجانات در هدایت و راهنمایی خودمان غافل می‌شویم. گاهی حتی برخی احساسات و هیجانات خود را بد و به‌درد‌نخور پنداشته ومعتقدند که باید از آن‌ها دوری کرده و آن‌ها را نادیده گرفت، چرا که باعث گمراهی در تصمیم‌گیری‌ها می‌شوند!
صد البته که این‌طور نیست! هیجانات و احساساتی که تجربه می‌کنیم به ما پیام‌های مهمی می‌دهند که اگر پیگیرشان شویم، حرف‌شان را بشنویم، و پیام‌شان را دریابیم، از آن پس تبدیل به انسان خردمندتری شده  ونوع نگاه ما به زندگی عمیق‌تر خواهد ‌شد.
خشم، نگرانی، تشویش، دلسردی و ... هیجاناتی هستند که باید آن‌ها را جدی‌ بگیریم. به‌عنوان مثال بسیاری از افراد، «احساس نکامی» را نادیده گرفته و تلاش می‌کنند آن‌را حتی از خود پنهان کنند؛ اما «احساس ناکامی» پیام ارزشمندی دارد:«الان وقت تغییر نگرش‌ها و ذهنیت‌های ناکارآمد است.»
احساسات و هیجانات به ما هشدار می‌دهند که باید ذهنیت‎مان تغییر کند و در پی این باشیم که بفهمیم چرا حال‌مان بد است؟ اگر هیجانات و احساسات خود را پس بزنیم در ردیابی علت حالِ بد خود قدم در راه‌های اشتباه خواهیم گذاشت.
طنز روزگار آن‌جاست که حتی ممکن است در داشته‌ها و دستاوردهای بیرونی پیشرفت بسیار چشمگیری هم حاصل کنیم، اما حال‌مان از درون روز‌به‌روز بدتر ‌شود!
توجه به احساسات و هیجانات یعنی فرصت دادن برای تأمل و بازسازی؛ این‌جا جایی است که باید در چشم‌اندازمان بازنگری کرده و آن‌چه را که بیشتر متناسب با ماست پیدا و بیدار کرده و دوباره وارد مسیر شویم و این‌بار گام‌های بلندتر و محکم‌تری برداریم.این چرخه ممکن است بارها و بارها در زندگی تکرار شود و هیچ مشکلی ندارد.
سعی کنیم هیجانات مان را بشناسیم: شناخت هیجانات موجب کنترل آن‌ها هم می‌شود. اگر در یک موقعیتِ خاص کسی به شما می گوید: «تو الان عصبانی هستی» و شما پاسخ می دهید: «نه به هیچ‌وجه» در حالی‌که  صورت‌تان از شدت خشم سرخ شده است، این یعنی به هیجان خود آگاه نیستید یا اگر هستید دیگر قادر به کنتر ل آن نیستید. در بسیاری مواقع اطرافیان ما هیجانات مارا بهتر از خودمان تشخیص می دهند، زیرا آن ها به تمام علایم فیزیکی، رفتاری و شناختی ما توجه می کنند. اما شناخت هیجانات کار زیاد سختی نیست. کافی است به تمام علایمی که بعد از یک رویداد در ما اتفاق می افتد توجه کنیم و با دقت بررسی کنیم الان خوشحالیم یا غمگین؟ سرحالیم یا بی حوصله؟ امیدواریم یا ناامید؟ وقتی بدانیم چه هیجانی داریم، انتظارمان نسبت به رفتارمان منطقی تر خواهد شد.
گاهی احساسات خود را یادداشت کنید: این خود نوعی ابراز وجود برای بیان احساس است. نوشتن احساسات نه تنها راهی برای تخلیه آن‌هاست؛ بلکه فرصتی برای یافتن راه حل درباره احساسات منفی نیز ایجاد می کند. این تکنیک مخصوصا در مواقعی که مشغول انجام کار دیگری هستیم بسیار کمک کننده است.