جنگل‌خواري و جنگل‌تراشي، معضل بزرگ زيست‌محيطي كشور

۱۵ اسفند، بر اساس تقويم كشورما، روز درختكاري است؛ روزي است كه براي پاسداشت و تكريم محيط زيست و درخت، اختصاص داده شده، تا در اين روز هركس كه مي‌تواند، درختي بكارد. زيرا به همان اندازه كه كاشتن درخت، يك فضيلت اخلاقي-اجتماعي است؛ قطع درختان از باستان در كشور و سنت و آئين ما نكوهش شده است، چنانكه به گفته حكيم نظامي گنجوي:«درخت افكن بُوَد كَم زندگاني»! و اين يعني بين وفور درخت در شهرها و روستاهاي كشور، و تداوم زندگي سالم و طولاني ارتباطي مستقيم وجود دارد، ارتباطي كه نمي‌توان آن‌را انكار كرد.

15 اسفند، بر اساس تقويم كشورما، روز درختكاري است؛ روزي است كه براي پاسداشت و تكريم محيط زيست و درخت، اختصاص داده شده، تا در اين روز هركس كه مي‌تواند، درختي بكارد. زيرا به همان اندازه كه كاشتن درخت، يك فضيلت اخلاقي-اجتماعي است؛ قطع درختان از باستان در كشور و سنت و آئين ما نكوهش شده است، چنانكه به گفته حكيم نظامي گنجوي:«درخت افكن بُوَد كَم زندگاني»! و اين يعني بين وفور درخت در شهرها و روستاهاي كشور، و تداوم زندگي سالم و طولاني ارتباطي مستقيم وجود دارد، ارتباطي كه نمي‌توان آن‌را انكار كرد. 
اما در سال‌هاي اخير، برخي از سودجويان، براي به‌دست آوردن زمين و فروش آن و نيز ساخت‌وسازهاي مختلف، به هرطريقي كه ممكن است تلاش مي‌كنند درختان را از بين ببرند؛ روندي كه به جنگل‌خواري و جنگل‌تراشي انجاميده و همچنان ادامه دارد. اين امر دقيقا متناقض است با روزي به نام درختكاري! كه اگر اهميت دادن به درخت و كاشتن و افزودن بر تعداد آن، اين‌همه مهم بود و اين فريضه مهم زيست‌محيطي به يك فرهنگ تبديل شده بود، هرگز كسي حاضر نمي‌شد به‌جاي درختان سيمان بكارد و آسمان‌خراش برپا كند. 
در كشور ما كم نيستند افرادي كه عمر و هزينه و توش و توان خود را به كاشت درخت و حفظ و صيانت از محيط زيست اختصاص داده‌اند؛ براي مثال بايد يادي از مرد ميليون درختي كرد كه در طول عمر خود، يك ميليون درخت كاشته است. نيز اين مسئله قابل تامل است كه تا همين 
چند دهه پيش مهريه برخي زنان روستايي و حتي شهري، باغ ميوه و درخت بود و نه هيچ‌چيز ديگر و اين نشان از اهميت باغ و درخت در ميان مردم داشت.اهميتي كه روزبه‌روز دارد كم‌رنگ‌تر مي‌شود. 
وضعيت جنگل‌خواري در كشور تكان‌دهنده است؛ آنچنان كه رئیس انجمن جنگلبانی ایران می‌گوید «۴۲ درصد» از جنگل‌های شمال ایران در معرض «نابودی» قرار دارد و در صورت ادامه روند فعلی، تا ۳۰ سال آینده، دیگر جنگلی در این مناطق وجود نخواهد داشت؛ در حالي‌كه در سال 91 به دليل بهره‌برداری بی‌رویه از جنگل‌های شمال در مدت طولانی که منجر به کم‌شدن موجودی جنگل‌ها شده بود، هیات دولت ایران
 طی مصوبه‌ای برداشت از جنگل‌های شمال را تنها در قالب درختان آفت‌زده، خشک‌شده و افتاده قانونی اعلام کرده بود. در سال ۹۵ هم طرح 
«تنفس جنگل» تصویب شده بود كه  براساس آن حتی برداشت درختان خشک و افتاده نیز بدلیل مقابله با هرگونه برداشت غیرقانونی و بی‌رویه جنگل‌های شمال ایران ممنوع اعلام شده بود. باوجود اجرای طرح 
«تنفس جنگل»، در حال حاضر ۴۲ درصد از جنگل‌های شمال در معرض نابودی است وهمان نشانه‌هایی که طی ۳۰ سال گذشته منجر به نابودی جنگل‌های زاگرس شد، امروزه در جنگل‌های شمال مشاهده می‌شود. به اذعان رئیس انجمن جنگلبانی ایران خشکسالی و دستبرد به طبیعت، موجب مرگ میلیون‌ها درخت طی پنج تا شش سال اخیر درشمال ایران شده و در مواردی «چهارتا پنج برابر ظرفیت‌های اکوسیستمی از 
منابع چوبی» جنگل‌های شمال ایران بهره‌برداری شده است.