مرگ را برای "دریاچه ارومیه" تجویز نکنیم

طی چند روز گذشته اخبار و گزارش های تصویری گسترده ای از وضعیت وخیم دریاچه ارومیه منتشر شده است که در آن مرگ چشم فیروزه ای ایران را تداعی می کنند. البته این تداعی غیر واقعی نیست و اگر نسبت به مساحت خشک شده این دریاچه و بخش های باقی مانده قیاسی داشته باشیم، مرگ دریاچه حقیقتی است که محقق شده و تا تبدیل شدن دریاچه به کویر ارومیه تنها یک قدم باقی است!.

مرگ را برای "دریاچه ارومیه" تجویز نکنیم

طی چند روز گذشته اخبار و گزارش های تصویری گسترده ای از وضعیت وخیم دریاچه ارومیه منتشر شده است که در آن مرگ چشم فیروزه ای ایران را تداعی می کنند. البته این تداعی غیر واقعی نیست و اگر نسبت به مساحت خشک شده این دریاچه و بخش های باقی مانده قیاسی داشته باشیم، مرگ دریاچه حقیقتی است که محقق شده و تا تبدیل شدن دریاچه به کویر ارومیه تنها یک قدم باقی است!.
این وخامت اوضاع دریاچه ارومیه به حدی است که نمایندگان مجلس طرح تحقیق و تفحص در مورد عملکرد ستاد احیای این دریاچه طی سال های گذشته را در دستورکار قرار داده اند. هرچند که برخی
شخصیت ها و رسانه ها این تصمیم نمایندگان را در راستای محکومیت دولت قبل قلمداد می کنند، اما برای پدیدار شدن حقیقت فرقی نمی کند کدام جناح و کدام دولت روی کار بوده اند.
از دو دهه پیش که دریاچه ارومیه براساس آمار کارشناسان دچار فقر آبی گردید، تمامی دولت ها از موضوع باخبر بوده اند و هرکدام نسبت به صیانت و محافظت از دریاچه ارومیه خود را دغدغه مند می دانستند. درحالی که عملاً تصمیمات و اقدامات آنها تشدید کننده این فقر آبی بود و نهایتاً کار را به جایی رساند که ستاد حفاظت از دریاچه ارومیه تبدیل به ستاد احیای دریاچه تبدیل شد.
اما بی اهمیتی و عدم جدیت کافی در عملی کردن برنامه های کارشناسی و عملی در این زمینه باعث شد تا دریاچه محدود سرمایه آبی خود را نیز از دست بدهد و عمق آب باقی مانده نیز به کمتر از 50 سانتیمتر برسد. مهمترین عامل این خشکیدگی بی توجهی به پرداخت حق آب این دریاچه می شود. متأسفانه در سال پایانی دولت قبل و سال گذشته دولت فعلی حق آبه دریاچه ارومیه پرداخت نشده و گویا مسئولان درحال
آماده سازی جامعه برای اعلام پایان عمر دریاچه ارومیه هستند.
بیان این ادعا که از بستر خشک شده ارومیه می توان میلیون ها تن نمک و مواد غنی استخراج کرد، مصداق عینی همان عادی سازی مرگ دریاچه ارومیه است. درحالی که دریاچه هنوز نفس می کشد و روی کاغذ شانس آن برای زنده ماندن کم نیست.
کافی است مسئولان کشوری و استانی کمی نسبت به مسئولیت ها دغدغه داشته باشند و در اولین گام حق آبه این دریاچه را به آن برگردانند.
متأسفانه براساس آمار طی دو دهه اخیر میزان افزایش مصرف آب کشاورزی در زمین های بالادستی دریاچه 300 برابر افزایش یافته و وخامت حال دریاچه ارومیه از زمانی شروع شد که مسئولان افزایش تولید محصولات کشاورزی را صرف نظر از میزان آب مصرفی و دستبرد به سهم دریاچه ارومیه را تأیید کردند و آن را برای خود تبدیل به اعتبار در سطح استان و کشور نمودند. درحالی که این اقدام مرگ تدریجی دریاچه را رقم زد. امروز نیز تنها راه احیا و زنده نگه داشتن دریاچه پرداخت سهم آب آن است.
تغییرات اقلیمی و گرمای هوا و کاهش بارش ها موضوعاتی فرعی در توجیه مرگ دریاچه ارومیه می باشد. چرا که در یک فاصله تقریباً یکسان با دریاچه ارومیه، خواهر و برادر آن در ترکیه و ارمنستان حال و روز مناسبی دارند و علیرغم تمام مشکلات اقلیمی دچار نابودی نشده اند!.
شاید باید امیدوار باشیم که وخامت حال دریاچه ارومیه ناشی از عامل مدیریتی و انسانی است؛ چرا که می توان با اصلاح مدیریت مصرف و به
 کار گیری از روش های مهندسی مدیریت آب می توان بار دیگر این دریاچه را زنده نگه داشت. نباید آنقدر راحت و ساده از پایان عمر یکی از ثروت های بی بدیل ملی صحبت کنیم. دریاچه ارومیه یک هویت ملی و میراثی باستانی است، آیا نباید برای حفظ آن عزمی ملی ایجاد شود؟!