ضرورت درک بحران ارزی جهت ارائه راهکار

بازار ارز برای چندمین بار طی سال های اخیر نشان داده است که همراهی با سیاست های دستوری دولت ها ندارد و مسیرش از شعارها و وعده ها جداست و به سمتی می رود که واقعیت های اقتصادی در آنجا هویدا می گردد. قیمت ارز طی روزهای اخیر در حال جا به جا کردن رکوردهای قیمت است و به قدری این سیر صعودی اسف بار بود که موجب واکنش کسبه و مردم در شهرهای مختلف گردید.

ضرورت درک بحران ارزی جهت ارائه راهکار

 

 

بازار ارز برای چندمین بار طی سال های اخیر نشان داده است که همراهی با سیاست های دستوری دولت ها ندارد و مسیرش از شعارها و وعده ها جداست و به سمتی می رود که واقعیت های اقتصادی در آنجا هویدا می گردد. قیمت ارز طی روزهای اخیر در حال جا به جا کردن رکوردهای قیمت است و به قدری این سیر صعودی اسف بار بود که موجب واکنش کسبه و مردم در شهرهای مختلف گردید.
متاسفانه سیاست های ارزی در هیچ دولتی نتوانسته است مدیریتی منطقی را بر این بازار حاکم کند. چرا که اغلب سیاست ها دستوری بوده و عدم درک عمدی و یا سهوی مسئولان مربوطه از شرایط را نمودار کرده است. درهمین راستا بهترین راهکار دستوری مسئولان طی ادوار گذشته افزایش عرضه اسکناس در صرافی ها بوده تا در ظاهر تعادلی میان عرضه و تقاضا ایجاد شود و توازنی در قیمت ها حاصل گردد. شاید این سیاست در برهه ای پاسخگو باشد اما عمر آن بسیار کوتاه و اثرش موقتی خواهد بود.
درهمین حال نیز بانک مرکزی در مواجهه با افزایش قیمت دلار باردیگر بر افزایش عرضه ارز تاکید داشته و معتقد است که این اقدام می تواند
قیمت ها را نزولی کند. درحالی که تجربه نشان داده است که این سیاست تنها عطش بازار را بیشتر می کند. چرا که این وضعیت قیمت ها در اثر افزایش تقاضا رشد نکرده است. بلکه رکورد زنی قیمت دلار در اثر
«افزایش بی اعتمادی مردم به فضای اقتصادی»، «کاهش شدید سرمایه اجتماعی» و« شرایط سیاسی کشور» ایجاد شده و افزایش عرضه قادر به درمان هیچ یک از این مولفه ها نیست.
مسلماً اگر درک مناسبی از این معضلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که نمی توان با تزریق اسکناس بازار ارز را کنترل کرد. بی اعتمادی مردم به فضای اقتصادی باعث شده تا بسیاری از جریان های تولیدی دست از کار و سرمایه گذاری در حوزه خود بکشند و برای حفظ توان مالی خود به سمت بازار ارزی بیایند که طی این
سال ها هیچگاه بازگشتی با ثبات نداشته است و تنها موفقیتش ثبات در سقف قیمت بوده است.
عامه مردم نیز با سرمایه های خرد و متوسط ترجیح می دهند بجای اینکه پولشان در بانک ها سپرده کنند و هر ماه شاهد کاهش ارزشش باشند تبدیل به ارز کنند تا هم صرفه اقتصادی داشته باشد و هم ارزش آن کاهش نیابد.
در بعد سیاسی نیز نگرانی های جامعه به حق و توجیه کننده است که بخواهند خود را در لایه امنیت ارزی نگه دارند تا در صورت اتفاق و تحولی در عرصه سیاست خارجی در زیر فشار روانی و تحریم های تشدیدپذیر جایگاه و توان اقتصادی خود را از دست ندهند.
اما آنچه بیش از همه نگران کننده است بحث از دست رفتن
سرمایه های اجتماعی است. بی ثباتی روانی و افزایش فشارهای عصبی در جامعه موجب شده تا مردم در اقشار مختلف مدام در تنش با وضع موجود باشند و بخواهند خود را به طرق مختلف از شرایط بحرانی جدا سازند. این جداسازی عملا موجب گسست میان لایه های اجتماعی و افتراق میان بدنه مردم و حکومت خواهد شد.
شاید در نگاه ظاهری این مسائل ارتباطی با قیمت دلار پیدا نکنند اما در بطن هریک از آنها زنجیره مشکلات و معضلات بهم پیوند خورده و زمینه ساز بروز بی ثباتی در عرصه های مختلف می گردد. امروز بازار ارز نوسان شدید گرفته، فردا نوبت خدمات اجتماعی و فردا نوبت مسکن و فرداهای دیگر...