تداوم خانه‌نشيني و مشكلي به نام جامعه‌گريزي

تداوم خانه‌نشيني، قرنطينه و هراس از بيماري و لاجرم دوري كردن از هر نوع ارتباطي، موجب افزايش اضطراب نسبت به حضور در جامعه شده و براي برخي از كارشناسان اجتماعي اين شائبه را به وجود آورده كه ممكن است اين معضل به جامعه پساکرونایی نيز منتقل‌شود. بدين معنا كه ممكن است برخي شهروندان در وضعیت فعلی دانسته و خودخواسته، از ديگران فاصله می‌گیرند و سیاست «جدایی‌گزینی» را برگزیده‌اند. برداشت و احساس كارشناسان جامعه‌شناسي اين است که در این دوران، مهارت‌های اجتماعی‌ مردم، به‌ويژه كودكان و نوجوانان به‌تدریج رو به تحلیل می‌رود. آنان نگران‌اند که در عصر پساکرونایی، اين افراد نتوانند مانند گذشته با جامعه ارتباط برقرار کنند. برخی از آنان از هم اکنون نشانه‌های اضطراب از حضور در جمع، نه به دلیل ویروس کرونا، بلکه اضطراب از مواجهه با سایر افراد به‌ویژه جمع‌های چندنفره را در خود می‌بینند. نوعی عشق و نفرت، نوعی آشنایی و بیگانگی، نسبت به جامعه در خود می‌یابند به این معنا که هم‌زمان هم دل‌شان برای جامعه (در برداشتی کلی) تنگ شده و هم از مواجهه با آن واهمه دارند.

تداوم خانه‌نشيني و مشكلي به نام جامعه‌گريزي



تداوم خانه‌نشيني، قرنطينه و هراس از بيماري و لاجرم دوري كردن از هر نوع ارتباطي، موجب افزايش اضطراب نسبت به حضور در جامعه شده و براي برخي از كارشناسان اجتماعي اين شائبه را به وجود آورده كه ممكن است اين معضل به جامعه پساکرونایی نيز منتقل‌شود. بدين معنا كه ممكن است برخي شهروندان در وضعیت فعلی دانسته و خودخواسته، از ديگران فاصله می‌گیرند و سیاست «جدایی‌گزینی» را برگزیده‌اند. برداشت و احساس كارشناسان جامعه‌شناسي اين است که در این دوران، مهارت‌های اجتماعی‌ مردم، به‌ويژه كودكان و نوجوانان به‌تدریج رو به تحلیل می‌رود. آنان نگران‌اند که در عصر پساکرونایی، اين افراد نتوانند مانند گذشته با جامعه ارتباط برقرار کنند. برخی از آنان از هم اکنون نشانه‌های اضطراب از حضور در جمع، نه به دلیل ویروس کرونا، بلکه اضطراب از مواجهه با سایر افراد به‌ویژه جمع‌های چندنفره را در خود می‌بینند. نوعی عشق و نفرت، نوعی آشنایی و بیگانگی، نسبت به جامعه در خود می‌یابند به این معنا که هم‌زمان هم دل‌شان برای جامعه (در برداشتی کلی) تنگ شده و هم از مواجهه با آن واهمه دارند.
 این مسئله را گاهي به شکل جسته‌گریخته از زبان دوستان و آشنایان می‌شنويم. برخی از آنان تصدیق می‌کنند که وقتی در جمع‌های محدود خانوادگی هستند خیلی زودتر از گذشته خسته و دلزده می‌شوند و ترجیح می‌دهند زودتر به خلوت و حصار خود بازگردند. حتی برخی از والدین، به ویژه والدین تک‌فرزند، در خصوص فرزندشان دچار نگرانی‌های جدی شده‌اند. آنان بر حسب شواهدی که می‌بینند معتقدند با ترک مهدکودک و با دور شدن از بازی‌های کودکانه، کودکان‌شان کمتر از گذشته حرف می‌زنند و به‌ظاهر درون‌گراتر شده‌اند.
در فیلم‌های سینمایی، در زندگینامه‌ها و در کتاب خاطرات نیز «جامعه‌هراسی» و «جامعه‌ستیزی» پس از زندگی طولانی‌مدت در یک فضای محدود و خاصِ اجتماعی نظیر اردوگاه و زندان، و یا زیستن در دورانی خاص نظیر جنگ یا قحطی، بازگو شده است. به یک معنا، از منظر اجتماعی، همان‌گونه که «فوبیای فضای بسته» وجود دارد در دوران پساکرونا
«فوبیای فضای باز» نیز قابل تأمل و بررسی است.
با مرور چنین یافته‌هایی این سؤال جدی پيش مي‌آيد که آیا تجربه زیستن در جامعه کرونازده، موجب خواهد شد تا شاهد ظهور افرادی خلوت‌گزین، انزواطلب و در برداشتی بدبینانه، افرادی «جامعه‌گریز» باشیم؟
با توجه به آن‌چه بیان شد به نظر می‌رسد که توانبخشی و توانمندسازی برخی گروه‌های اجتماعی می‌تواند مورد توجه متخصصان علوم‌تربیتی، روان‌شناسان و رسانه‌های جمعی باشد.