سیر تحولات خط فقر در جامعه

شکل و شمایل اقتصاد ما به گونه ای ترسیم شده است که به جز اقلیتی محدود با منابع مالی بسیار غنی، اکثریت اقشار جامعه دچار تنگدستی اقتصادی و معیشتی هستند. به گونه ای که هرچه کار و تلاش و فعالیت می کنند، قادر به همپایی با تورم و گرانی نیستند و نمی توانند امورات خود را به صورت عادی و بدون استرس و نگرانی از فردا سپری کنند.

سیر تحولات خط فقر در جامعه

شکل و شمایل اقتصاد ما به گونه ای ترسیم شده است که به جز اقلیتی محدود با منابع مالی بسیار غنی، اکثریت اقشار جامعه دچار تنگدستی اقتصادی و معیشتی هستند. به گونه ای که هرچه کار و تلاش و فعالیت
می کنند، قادر به همپایی با تورم و گرانی نیستند و نمی توانند امورات خود را به صورت عادی و بدون استرس و نگرانی از فردا سپری کنند.
حاصل وضعیت کنونی اقتصاد برای جامعه چیزی جز فقر نبوده است. فقری که هرزگاهی خطی برای آن ترسیم می شود و بالا و پائین آن را ملاک تقسیم بندی مالی افراد تلقی می کنند. اما این خط فقر طی دو دهه گذشته در کشورمان دچار تحولات بسیار گردیده است و دیگر نمی توان صرفاً مبلغی را برای بالا و زیر آن مشخص کرد و مردم خود را با آن بسنجند.
به عنوان مثال مرکز پژوهش های مجلس طی گزارشی اعلام کرده است که خط فقر در سال‌های پایانی دهه 1390 روندی صعودی داشته و در سال 1401 رشدی 65 درصدی را رقم زده است. بررسی‌ها نشان می‌دهد نرخ فقر در کل کشور حدود 30 درصد بوده و در عرض یک دهه 11 میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر کشور افزوده شده است.
براساس این گزارش خط فقر در سال 1400 با رشدی 50 درصدی مواجه شده است. به زعم این گزارش در شهریور سال گذشته برای یک خانوار چهارنفره این رقم برابر با 7 میلیون و 500 هزار تومان به ثبت رسیده است. این درحالی است که این رقم در همان سال 1400 نیز بسیار فراتر از آن بود و کارشناسان درآن سال رقمی بین 8 تا 12 میلیون را برای خط فقر عنوان می داشتند. ضمن اینکه این رقم برای سال 1401 به بیش از 18 میلیون تومان رسید.
حال که می دانیم جز اقلیتی محدود، قریب به اتفاق مردم کشور در زیر خط فقر قرار دارند باید به تقسیم بندی ها و جایگاه معیشتی اقشار مختلف در زیرخط فقرپرداخت. درلایه های زیر خط فقر خانواده هایی هستند که از چهار نفر آنها سه نفر کار می کنند و به طور دسته جمعی درآمد خانوار را به بالای20 میلیون می رسانند. اما چون نیازهای اجتماعی و مالی فردی آنها محقق نمی شود به صورت فردی به زیر خط فقر به لحاظ اقتصادی و اجتماعی می روند.
اقشاری هستند که در آن درآمد خانواده به زیر 15 میلیون می رسد. این اقشار به سبب تأمین نیازهایی همچون مسکن دچار مشکل هستند و بیشترین درآمد آنها صرف تأمین هزینه مسکن می شود و اغلب بسیاری از نیازهای اولیه و ثانویه خود را در بحث سبد کالا و نیازهای خانوار حذف می کنند و اینگونه دچار فقر شدید در حوزه های درمان،آموزش،رفاه و سایر وجوه زندگی اجتماعی می گردند.
اما اقشار دیگری هم هستند که درآمدی زیر 10 میلیون تومان دارند که تعدادشان کم نیست و تقریباً بدنه اصلی جمعیتی کشور را تشکیل می دهند. این خانواده ها در زیر لایه های پائین خط فقر دچار از هم پاشیدگی و نابودی بنیان های خانوادگی می شوند. والدین مجبور به طلاق می شوند، فرزندان برای تأمین نیازهای خود به مسیرهای انحرافی می روند و آینده ای برای حفظ آنها به عنوان سرمایه های انسانی کشور وجود ندارد.
البته در لایه های پایینی خط فقر شرایط بدتر از این هم وجود دارد که از حوصله بحث خارج است اما به طور کلی اگر ملاک سنجش خط فقر می باشد باید به وضعیت مردم در زیر خطر فقر پرداخت و آسیب شناسی را در آنجا پیگیری کرد. در بالا خط فقر همه حالشان خوب است... .